کران

دواش جز می چون ارغوان نمی‌بینم

کران

دواش جز می چون ارغوان نمی‌بینم

تا کدام اندیشه برون تراود و چه مایه ای داشته باشد.

آخرین مطالب

۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

زندگی

پنجشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۱۵ ق.ظ

خیالات هنگام خواب. وقتی خوابت می آید حس چرخندگی بیشتر است. کمی صحبت کردن و آشنا شدن. فکر کردن به روابط انسانی ، چیزی که وقتی در مرکز آن هستیم از همه وقت کمتر متوجهش هستیم و وقتی ناآشنایی میان ما و بقیه فاصله می اندازد، به فکرش می افتیم. بی خیالی.

در باب این که قطعیت آدم را شیرتر می کند. ادم از عدم قطعیت می ترسد و این نفرت آور ترین ترس در وجود آدم است. یک نفر از عدم قطعیت زندگی، یک نفر از عدم قطعیت رویداد ها و همین طور. ...

درباب این که فکرهای مسخره می کنیم. من نویسنده می شوم. ولی می دانم نمی شوم. دایم خودمان را قضاوت می کنیم ، من خوب می نویسم؟ من خوب حل می کنم؟ من خوب بازی می کنم؟ 

آدم ها دو دسته اند. بعضی ها شدت ندارند. بعضی ها هم دارند. در همه چیز، حتی قمار. آدم های شدت دار دیدنی ترند. آدم های ملایم بیشتر به خواسته هایشان می رسند.

رفاقت گوهری است. بی بهره ازین گوهر بودن از دست دادن است. من دوست دارم رفاقت کنم و رفاقت بشوم. 

از دیدن بعضی چیزها آدم می جوشد. 

می توانم تا یک روز همین طور بنویسم. محال است آدم بتواند همه ی فکرهایش را در قالب نوشته در آورد. حجم زیاد و غیرقابل بیان بودن برخی. واقعا بیان چیست؟ خیلی چیزهای واقعی غیرقابل بیان اند و خیلی چیزهای قابل بیان غیر واقعی. زبان چیز بی ربطی است. زندان تنگی است.

هرکجا بروی آسمان همین رنگ است. این را خوب است آدم تجربه کند. صدای ماشین هایی که نصفه شب در جاده بی هدف می روند همه جا می آید. بی هدفی همه جا ما را دنبال می کند. لحظه های کوچکی که فکر می کنیم همه ی دنیا را فهمیده ایم، همه جا دنبال ماست.

ما محکومیم به فکر کردن، فکر کردن و باز هم فکر کردن، لحظه هایی کوتاه از بصیرت و فهم هم سر راهمان هست. پرت و پلا شد باز هم...

  • محمدجواد