کران

دواش جز می چون ارغوان نمی‌بینم

کران

دواش جز می چون ارغوان نمی‌بینم

تا کدام اندیشه برون تراود و چه مایه ای داشته باشد.

آخرین مطالب

آن چه هستیم

چهارشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۵، ۱۲:۰۴ ب.ظ

خیلی چیزها هستیم، اما از همه بیشتر سودایی هستیم. سودایی می‌گویم یعنی در پی آرزویی دویدن و به یک‌باره عاشق چیزی شدن.

حرف‌اش را می‌فهمم که می‌گوید نمی‌توانم شب‌ها کتاب بخوانم. بعضی کتاب‌ها خطرناکند برای شب‌ها ، آن‌چنان نیروی درونی در ما بیدار می‌کنند و عشقی که ساعت‌ها ما را مشغول خود نگه‌ می‌دارد. عشق دیدن سرزمین‌های دور، آدم‌های دور... یک ساعت خواندن جنایت‌ومکافات مترادف است با دو ساعت راسکولنیکف(شخص اصلی داستان) بودن و با خود کلنجار رفتن. برای من هم دیشب با خواندن مقاله «آیا ایرانی همان ایرانی است؟» اسلامی ندوشن حسی دست داد که نایافتنی است. که بروم و تمام گنجینه ادبیات و هنر و فلان ایران را درآورم و بدانم ، که در گوشه های این سرزمین در نوردم.

یا که در سفرها. آن‌قدر در سرزمین‌های دیگر «بودن» های گونه‌گون در ما بیدار می‌شوند که حد ندارد. قهوه‌خانه‌ای در روستایی سرد را به خاطر می‌آورم که حقیقتی قدیمی را در ما زنده می‌کرد ،  که مانند پیشینیان‌مان زندگی کنیم. تمام فضا و آدم‌ها از صدسال پیش حکایت می‌کردند و ما را به آن می‌خواندند. در ادامه راه که جنگل‌های هیرکانی را دیدیم و درختانی با شبنم‌های یخ زده در برف ، به همان بودن آن زمان‌مان دل‌بستیم و عهد که تکرارش کنیم. بسیاری از ما همین‌ایم. شیفته چیزی می‌شویم و دیگرها را از یاد می‌بریم. زندگی‌مان را در داو می‌گذاریم برای رسیدن. این با عقل جور درنمی‌آید ولی عقل حقیقتا دشمن آدمی است.

می‌گویم نگرانش نباشد. تنها چیزی که ما به‌آن زنده هستیم همین است. مگر از مرده بودن و سکون همواره نمی‌ترسیدیم؟

  • محمدجواد

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی