کران

دواش جز می چون ارغوان نمی‌بینم

کران

دواش جز می چون ارغوان نمی‌بینم

تا کدام اندیشه برون تراود و چه مایه ای داشته باشد.

آخرین مطالب

کمی زندگی از میان این روزهای شلوغ

پنجشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۶، ۰۳:۰۴ ق.ظ

داشتم به سریع گذشتن امسال فکر می کردم. به این که اتفاقات زیادی افتاد و سریع گذشت و چه شد و این جور چیزها. یک چیزهایی میان اش پیدا کردم که از جنس زندگی بوده.  خوشحال شدم که چیزهایی داشته ام از جنس زندگی. از جنس چیزهایی که برای آدم می مانند و یا حتی همان لحظه شادی بی نهایتی به او داده اند. آب دادن درخت های کاشته شده ای تا با صبر و حوصله بزرگ شوند ...

چیزهایی که از بین رفتند هم کم نبودند. نهال هایی که می خشکند و دیگر سراغ شان نمی رویم. اعتراف می کنم که روزهای شلوغی است و سوداهایی که در ذهن می آیند بی پایان. سعی می کنم با آن ها رو به رو شوم، دست نیافتنی هاشان و آن هایی شان که از روی طمع اند را ببرم، اما سخت ... اگر کسی زیاد سوداها و آرزوهایش را جدی بگیرد و پال و بر بدهد، با او صحبت می کنم و بهش می فهمانم که درست چیز دیگری است اما خودم هم این طورم ... پیش رندان رقم سود و زیان این همه نیست؟

فکر می کنم باید اینجا کمی از نحوه گذشتن روزها هم بنویسم. روزها الان بیشتر مشغول فکر کردن درباره آینده و تصمیماتی که برای آن قرار است بگیرم هستم. آینده ... چرا آن قدر در آن زندگی میکنیم؟ بچه ها یکی یکی دارند می روند یا اکثرا تکلیف شان -بخشی از آن را- با خودشان مشخص کرده اند. بعضی مواقع آن روی عاقلانه ذهنی می گوید دیگر شورش را دراوردی از بس شک و تردید و شاخه پراکنی. ولی درونم راضی نمی شود. البته بعضی مواقع آدم راضی نمی شود چون زیاده خواهی می کند، بعضی هم چون حس می کند انتخابش وطن اش نیست، خودش نیست. بلی.

یک مقدار هم روی غیرمتمرکز وقت می گذارم ... امشب با یکی از بچه ها حرف اش شد و فهمیدم چه قدر به آن امید دارم. به ایده پول و قدرت غیرمتمرکز که شاخص ترین اش بیتکوین بوده که چند وقت قبلی روی آن کار کرده ایم. یعنی ابزارهای جدید می توانند در ذات خودشان دنیای جدیدی را به وجود آورند و حداقل نوید دهند و از حجم تمرکز و فساد پول، قدرت و اطلاعات جلوگیری کنند. باید دید ...

امشب در این باب صحبت رفت که چه قدر توانایی تنهایی مهم است. چه قدر کاری نداشتن مهم است. ازینکه آدم ها بعضا نمی توانند کار «نداشته» باشند به خاطر شلوغی و رقابتی شدن دنیا ... این که حس می کنند اگر مدت کوتاهی تنها باشند یا به علایق دیگرشان بپردازند تبدیل به موجوداتی تنبل و غیرمفید شده اند.

و در نهایت. فضیلت های ناچیز و خانواده تیبو را گذاشته ام کنار دستم و همه اش تکه هایی ازشان را دوباره می خوانم. تقریبا در هر بخش شان موضوعی جالب توجه برای فکر کردن پیدا می کنم. انسان ... همگی به نحوی با مساله انسان، رویاهایش، حماقت ها و ظرایف اش، آن خنده های شادمانه و آن رنج های همیشگی اش، دست و پنجه نرم می کنیم.

  • محمدجواد

نظرات (۲)

  • میلاد رضایی
  • کاش بگی که سوداهای مغزت چیه.

    من فکر می‌کردم شما وقتی رفتی دانشگاه دیگه کلا درس رو ول کردی و چسبیدی به لذت از زندگی،لذت هایی مثل کتاب‌خوندن و کوه رفتن و...  چون از معدود کسایی هم بودید که کافه‌بازار نرفتید.

    ولی خب وقتی دیدم کارآموزی رفتید خارج و در زمینه بلاک‌چین فعالیت‌هایی داشتید فهمیدم اینطور نبوده.

    امیدوارم جایی رو انتخاب کنید که توش بیشتر تاثیرگذار هستید.

    پاسخ:
    نه فقط این طور نبوده. سعی می کنم درباره اش صحبت کنم. کلا بیا یک بار صحبت هم بکنیم :))
    باشه.

    شما زمان و مکانش رو مشخص کن :)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی