کران

دواش جز می چون ارغوان نمی‌بینم

کران

دواش جز می چون ارغوان نمی‌بینم

تا کدام اندیشه برون تراود و چه مایه ای داشته باشد.

آخرین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سیاه» ثبت شده است

ریشه ها

سه شنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۱، ۱۱:۳۴ ق.ظ

خیلی وقت بود که می خواستم این کتاب رو بخونم. فکر کنم 5-6 سال پیش بود که پیداش کردم. کتاب قدیمی بود. نوشته های پشتش نشون می داد باید چیز جالبی باشه. تا این که همین چندوقت پیش شروعش کردم و سریع تموم شد.
ریشه ها نوشته ی الکس هیلی درباره ی سرگذشت سیاهان آمریکاست. و به طور خاص سرگذشت اجداد خود الکس هیلی است :

" هنگامی که الکس هیلی بچه بود و در تنسی می زیست ‌، مادربزرگش اغلب داستان هایی برای او تعریف می کرد.داستان هایی که به هفت نسل پبش از او می رسید و به جد او برمی گشت که لغت آفریقایی داشت.مادر بزرگ می گفت‌:«آن مرد٬ که در آن سوی اقیانوس و در دره رودی به نام کامبی بولونگو می زیست ٬روزی به جنگل رفته  بود تا تنه ی درختی را بکند و برای خود طبل بسازد.در آن جا چهار مرد به او حمله کردند..... "

به نظرم الکس هیلی همه ی تلاشش را کرده تا بدبختی بردگان را به تصویر بکشد. اتفاقاتی که در داستان می افتد هم همینطور است- مثلا فروختن کیزیو یا برده شدن خود کونتا- داستان بردگانی که تمام دلخوشی آن ها به جشن خرمن ختم می شد.داستان اربابانی که هرکس "قانون آن ها را زیر پا بگذارد" فروخته می شود-بدون توجه به این که او کیست-  واز همه  مهم تر قصه ی حرص و طمع انسان. که نشان داده هیچ پایانی ندارد.
 داستان از جد هفتم او در آفریقا  شروع می شود و به آزادی بردگان و سپس به خود او هم می رسد.وقایعی که در این میان اتفاق می افتد هم جالب است. ممکن است کتاب کمی خسته کننده به نظر برسد ولی به پایان بردنش لذتی خاص دارد.

  • محمدجواد