روزهای برمه
سه شنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۵، ۱۲:۵۴ ق.ظ
اینجا آرام است و امتحانات به قوت خود پیگیری میشود. شنوندهی بحث هایی مدام و آزاردهنده و طولانیترین دربارهی این استاد و آن یکی و امتحان های تمام شده و ... امتحان داشتن چیز خوبی است. میشینی میخوانی و کار دیگری هم نمیکنی و فکری هم نیست و وسطش هم استراحت میکنی و همین. روزهای جوانی طی میشود. ازین مایهی عمر چه دارم ، هیچ.
در این میان به روزهای بعد فکر میکنم. چندین جلسه گذاشتیم برای سفر و طرحاش را چیدیم. بیست روز به مقصد شرق این خطه. چند روز دیگر راه خواهیم افتاد. همهی چیزهایی که باید ببریم و نقشهها و پولها و بلیتها را داکیومنت میکنم و نگه میدارم. لذت این کار وصف ناشدنی است. ایده دادیم که در حین سفر فیلمهایی بگیریم و بعدتر به مستندمانندی تبدیلاش کنیم -چون هر سه با دوربین میرویم - و وقتی فقط به بعداش فکر میکنیم و تدوین اینکار سرخوش میشویم. نامهی مربوط به دانشگاه را هم گرفتهایم. همهی کارها شده. من سفر را آنقدر بزرگ نمیکنم ولی وجود آدم را دوست دارم و بزرگاش میبینم که انگیزههایش اینطور شعلهور میشود برای هرچیزی که ... به راستی انگیزههای ما را چه چیز شعلهور میکند و چه معلوم میکند که درونمان را چه چیز روشن کند؟
بگذریم : از روزهای آینده که شروع خواهم کرد به رفتن اینجا مینویسم ، از جاهایی که رفتیم و دیدیم و چگونگی اش و این ها.
- ۹۵/۱۰/۲۸