کران

دواش جز می چون ارغوان نمی‌بینم

کران

دواش جز می چون ارغوان نمی‌بینم

تا کدام اندیشه برون تراود و چه مایه ای داشته باشد.

آخرین مطالب

سفرنامه مارک و پلو!

يكشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۱:۱۷ ق.ظ

یکی از دستاورد های نمایشگاه کتاب، «مارک و پلو» بود که مجموعه ای از عکس ها و یادداشت های منصور ضابطیان - تهیه کننده و مجری رادیو هفت- به نقاط مختلف جهانه. خوندن این کتاب لذت بخشه و عکس های خوبی هم داره! با این کتاب به فرانسه ،اسپانیا، ایتالیا، لبنان ، هند، ارمنستان، کره جنوبی و آمریکا سفر می کنید و چیزهایی از زندگی مردم در کل دنیا را می توانید بفهمید.

جالب این که این چندوقت که سفرنامه بیشتر می خونیم نکاتی هست که خیلی ها بهش اشاره می کنن.مثلا توریست های ژاپنی. که توی «بیوتن» رضا امیرخانی : «ماشیکا و تاشیکا با یه دوربین یاشیکا...» و ضابطیان هم میگه :« توریست های ژاپنی احمق ترین توریست های دنیا هستند که همه جا یک دوربین در دست دارند و فقط عکس می اندازند!(نقل به مضمون)‌» و هم چنین چیزهایی مثلا از توریست های آمریکایی یا چیز های دیگه.  و هم چنین جریان زندگی توی کشور های مختلف.... نثر قشنگ و شوخ نویسنده هم باعث شده کتاب خیلی جذاب بشه و من تقریبا در دو نفس خوندمش ( هر نفس ، یک بازه زمانی  بسته است که کل آن اختصاص به کتاب خواندن دارد!)

از همه جالب تر برای من هند بود.هر چند می دونستم کشور فقیریه ولی واقعا نه در این حد! یا مثلا ارمنستان که تصور من ازش در حد «یک کشور مجاور دریای خزر» بود، شهر واشنگتن که کلا 500 هزار نفر جمعیت داره و خیلی جمع و جوره، کره جنوبی و مشکلاتش و خیلی چیزای دیگه.

این یادداشت  و این  دوتا نوشته ی خوب  درباره ی همین کتابند.حیف که کتاب دستم نیست(چند نفر هم تو صف انتظار برای قرض گرفتن کتابن!) و گرنه چند بخش قشنگ از کتاب رو عینا می نوشتم.

مارک و پلو / منصور ضابطیان / چاپ پنجم / نشر مثلث / 176 صفحه / ده هزار تومان

------

یکی دیگه از سفرنامه های مهم که امسال توی نمایشگاه عرضه شد «سفرنامه برادران امیدوار» بود که من فقط رسیدم ورقش بزنم! برادران امیدوار هم داستان جالبی دارند، یه سر به سایتشون هم می تونید بزنید.

  • محمدجواد

یک رمان بلند

يكشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۵:۵۵ ب.ظ

چند وقتیه مطلب ننوشتم.این بیشتربه خاطر اینه که تو این مدت مشغول خواندن «جنگ و صلح» تولستوی بودم.(با ترجمه سروش حبیبی) رمانی است بزرگ و پر از شخصیت که ذهنت را به شدت درگیر می کند.البته هنوز هم تمام نشده.وقتی تمام شد شاید یک یادداشت خیلی خوب دربارش بنویسم.از این که از کجا شروع شد و به کجا رسید و ...تولستوی تو این کتاب خیلی حرف های مهمی میزنه.البته مقدمه ای که مترجم اول کتاب نوشته هم خیلی خوبه و تکلیف خیلی چیز هارو معلوم می کنه.

اولین کتابی که تو سال جدید خوندم «سفر به پایتخت فراموشی» از محمدحسین جعفریان بود که سفرنامه ای به افغانستانه.این هم کتاب خوب و شیرینی بود. رویداد های مهمی هم که داریم نمایشگاه کتاب تهرانه که ده  روز دیگه افتتاحیه اشه.

  • محمدجواد

در پایتخت فراموشی

چهارشنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۲، ۰۳:۲۱ ب.ظ

اولین کتابی که در سال جدید خواندم ، «سفر به  پایتخت فراموشی» از محمد حسین جعفریانه که شرح سفرش به افغانستان است. محمدحسین جعفریان که یه جورایی متخصص افغانستانه، کلی از عمرش رو تو افغانستان بوده ، سریال «حماسه ناتمام» رو درباره ی زندگی احمدشاه مسعود -شیر دره پنجشیر- ساخته و ...کلی سابقه توی افغانستان. این سفرنامه اما درباره ی سفر مشترکش با بهروز افخمی- فیلمساز و نماینده ی آن موقع مجلس- در سال 81 به افغانستان برای شرکت در اولین سالگرد شهادت احمد شاه مسعود نوشته شده.

قلم جعفریان خیلی شیرینه و من اولین بار  با یادداشت های کوتاهی که در همشهری جوان می نوشت متوجه این شدم.

  • محمدجواد

وضعیت قرمز

يكشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۱، ۰۵:۱۵ ب.ظ

وضعیت سفید رو شب ها ساعت 11 شبکه تماشا میده. البته سه بار بازپخش(!) داره و هر شیش ساعت یک بار(مثل قرص !)تکرار میشه. به نظرم از معدود سریال های خوب تلویزیون بود(پخش اصلیش سال گذشته بود).کار کردن روی جزئیات، دقت و انتخاب موضوع خوب چیزایی که سخت پیدا میشه(و هم چنین تیتراژ عالی با صدای علیرضا قربانی).به هرحال گزینه خوبی برای وقت گذراندن پیش تلویزیونه!

 "وضعیت سفید" یک دلخوشی کوچیکه که میتونی راحت بشینی و نگاهش کنی و لذت ببری.دلخوشی هایی که تو این آشفته بازار مملکت و مردم کم پیدا میشه. مثل یک مطلب وبلاگی که بهت جون میده ،یا مثل دیدن یک دوست قدیمی بعد چند وقت.سعی کنیم چنین چیزهایی رو پیدا کنیم و با بقیه به اشتراک بذاریم. همین!

پ.ن : عید داره میاد. امیدوارم عید یه کم خوب باشه! فکر می کنم عید یه دلخوشی بزرگ باشه :)

پ.ن 2 :داشتم پست های قبلی رو نگاه می کردم که به "دلخوشی کوچیک" و خوب دیگه برخوردم. منظورم اون عکسه هست که تو مدرسه انداختیم.مرور عکس های قدیمی هم برا خودش عالمی داره!

  • محمدجواد

همه مجله هایی که با من دویده اند!

دوشنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۱، ۱۰:۲۷ ب.ظ

اولین مجله ای که می خواندم مجله «دوست» بود که یک مجله خوب بود برای کودکان و هر هفته منتشر می شد.مجله خوبی بود و من همیشه منتظر شماره ی جدیدش بودم.بعد با «کیهان بچه ها» آشنا شدم که سردبیرش امیرحسین فردی بود و اون موقع پنجاه سال از انتشارش می گذشت، مجله صاحبقران! و بعد هم مجله ی خیلی خوب «بچه ها گل آقا» که بعد 40-50 شماره که من گرفتم کارش رو تموم کرد و دیگه چاپ نشد. یک ماهنامه هم بود به اسم پوپک. که اون رو هم ارزش داشت بعضی موقع ها بخونی.

بعد که به نجوم علاقه مند شدم ماهنامه «نجوم» می خواندم.تقریبا چهارسال اشتراک داشتم و یک سری شماره های پراکنده. تو همین مدت مجله دانشمند رو هم یه ورقی می زدم. از هردوشون یه آرشیو 60-70 تایی دارم. نجوم رو که دیگه ول کردم ،مجله دانشمند هم که خیلی وقته مزخرف می نویسه.

باید حدود چهارسال پیش بوده باشه که اولین همشهری جوان رو خوندم. فک کنم شماره 192 بود.( الان شماره 400 ه ). مجله بدی نبود و همه نوع مطلبی داشت.یه مدت پراکنده و یه مدت جدی اون رو می خوندم و می خونم.البته تیم قدیمی همه رفتن و جدیدا قوت شماره های پیسین رو نداره هرچند تو این آشفته بازار مجله ها از خیلی از مجله ها بهتره.

مجله هایی هم بودن که فقط یکی دوشمارشون رو دیدم و این ها دیگه خیلی میشن!اما درباره ی ذات مجله : مجله میتونه به آدم کمک کنه برای جهت دهی فکری درست.اما هیچ وقت یه دید کامل و جامعی به آدم نمیده.

  • محمدجواد

از اروپا تا آمریکا با گذری از افغانستان

شنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۱، ۱۰:۲۷ ب.ظ

دو کتاب جدیدی که جدیدا خوندم «هاروارد مک دونالد» از سید مجید حسینی و « سفر با حاج سیاح» از احسان نوروزی است. اولی سفرنامه آمریکا و دومی سفرنامه اروپاست.به این دوتا «جانستان کابلستان» رضا امیرخانی را هم  اضافه کنید که درباره ی سفر کوتاهش به افغانستان است. هدفم بیشتر مقایسه دوتای اولی است و گریزی هم بر جانستان خواهم زد.

آشنایی من با هاروارد مک دونالد از طریق یکی از رفقا بود و کتابی که آورده بود مدرسه.در همان اول عکس های کتاب جذبم کرد تا بخوانمش. این کتاب 43 فریم و در واقع 43 نوشته ی وبلاگی از سفر نویسنده به آمریکاست ،همراه با عکس هایی که در آخر هر فریم کار شده و نویسنده آن ها را گرفته است. حجمش هم حدود 250 صفحه است ولی نوشته هایش زیاد نیست و سریع خوانده می شود. «سفر با حاج سیاح» از احسان نوروزی نوشته هایی از سفری دو ماهه به 10 شهر مهم اروپاست.سعی کرده تا جای ممکن سفرش به سفر حاج سیاح-اولین جهانگرد مدرن ایران- نردیک باشد.کتاب عکسی ندارد و حجمش هم حدود 160 صفحه است با شمارگان اندک هزار و صد نسخه.

«جانستان کابلستان» هم که شرح سفر پنج روزه ی رضا امیرخانی به افغانستان است در دویست و نود صفحه.

تا همین جا هم می توان مقایسه هایی از وضعیت کلی کتاب ها داشت.اما درون کتاب ها چیست. اول هاروارد مک دونالد را خواندم.در فریم های وسطی دیگر خسته شدم.نویسنده حرف جدیدی نزده بود و همان چیزهایی بود که می دانستم.از طرفی بسیاری از عکس های کتاب هم چیزخاصی دربر نداشت و عکس های کلاسیکی بود که می شود در همه جا آن ها را پیدا کرد.البته در این میان چند فریم درخشان هم بود:مثلا فریم  کانادا یا فریم کوشا و نیما و فریم فروشگاه کاسکو.در مقابل «سفر با حاج سیاح» است که نثر جذاب کتاب تا آخر کتاب تو را همراهی می کند.چیز های غیرضروری زیاد ذکر شده - که البته بعضی مواقع گریزی از آن نیست - ولی نکته های نابی در کتاب هست که ارزش آن را مضاعف می کند و این نکته ها حاصل اطلاعات زیاد و تیزبینی نویسنده است.فصل بندی کتاب همان فصل بندی متداول مبتنی بر شهر هاست(هر فصل به نام یک شهر).نویسنده مدت نسبتا زیادی در سفر بوده و در این مدت تجربیات خوبی به دست آورده است ، هرچند باز هم کمی خام بودن و نپختگی در کتاب هست. نوشتن کتاب دیگر،جانستان، فقط بر اساس پنج روز سفر نوشته شده و برای همین گاهی کم عمق بودن اثر به چشم می آید.هر چند  اگر نویسنده ی دیگری جز امیرخانی قرار بود چنین چیزی بنویسد، بهتر از کار در نمی آمد.

اما نکاتی دیگر.طرح جلد «سفر با حاج سیاح» به نظر من خیلی بهتر و خلاقانه تر از دو کتاب دیگر است.از نظر ویرایشی هم سه کتاب تقریبا بی غلط هستند.نثر سفر با حاج سیاح نثر خودمانی و خوبی است که همه ی وقایع را پیش پایت می گذارد ،جانستان هم که همان نثر خاص امیرخانی است.و از این نظر هاروارد مک دونالد نثر رسمی تری دارد. اما چیزکی هم درباره ی اسم کتاب ها.مثل همیشه امیرخانی وسط خال زده است و یک اسم درخشان روی کتاب گذاشته است : «جانستان کابلستان».«هاروارد مک دونالد» ترکیبی از هاروارد-دانشگاه معروف آمریکا- و مک دونالد به عنوان نماد زندگی آمریکایی است که خود نویسنده هم به آن اشاره می کند.در کل ترکیب زیاد خوبی نیست ولی توی ذوق هم نمی زند.«سفر با حاج سیاح» هم اسمی مناسب ولی چندان دربردارنده ی محتوای اثر نیست و فقط به همراهی حاج سیاح در طول مسیر اشاره می کند.

دیگر سرتان را درد نیاورم! پیشنهاد جمع و جور من از این سه کتاب خواندن 4-5 فصل از «سفر با حاج سیاح» است، اگر کار های امیرخانی را دنبال می کنید هم که قطعا جانستان را خوانده اید.

  • محمدجواد

از کجا تا به کجا

چهارشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۱، ۱۰:۰۴ ب.ظ

یادداشت احسان رضایی این هفته همشهری جوان خیلی خوب بود. اشاره کرده بود به چند مورد از استادان ادبیات که چه طور این طور شدند. و بعد هم گفته بود که خیلی وقت ها یک کمک کوچک، یک توجه کوچک به یک نفر چه قدر می تواند در رشد او موثر باشد. و از این ماجراها زیاد هست. کتاب استاد عشق یک کتاب عالی در این زمینه است ،که دکتر حسابی از کجا شروع کرد و چی شد. یک کتاب هم هست " حتما شوخی می کنید آقای فاینمن" که زندگی ریچارد فاینمن،فیزیکدان مشهورـه. به نظر من خیلی مهمه که ازین دست اطلاعات داشت! خیلی وقت ها آدم می تونه مسیر زندگیش رو با استفاده از تجربه های افراد دیگه تعیین کنه.

این یادداشت بیشتر برای بیدار شدن خودم بود که دست از الافی بردارم و  برم چندتا زندگی نامه بخونم !

بیست و سوم بهمن : دوتا سفرنامه خوندم که گزارشش رو توی پست بعدی میدم.

  • محمدجواد

برف

شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۱، ۱۰:۴۰ ب.ظ

من و علی دلاور توی مدرسه !

پ.ن : جدیدا شروع کردم همشهری جوان خواندن! که دربارش پست خواهم زد.

  • محمدجواد

آنک آن یتیم نظر کرده

جمعه, ۲۲ دی ۱۳۹۱، ۰۳:۰۳ ب.ظ

« محمد، کتاب ناخوانده و مکتب نادیده بود.لیک، آن‌چه می‌خواست، در میان قصه های روحانیان یهودی و راهبان ترسا نیز یافت نمی شد. چون ژرف می نگریست٬ در کتاب طبیعت ، آموختنی هایی بس بیشتر می یافت :سپیده دم ،به گاه سربرآوردن از دل سیاهی شب؛ خورشید چون می‌ دمید و سر از افق فراز می ساخت،تاریکی شامگاه، در آن هنگام که سپیدی روز را در خود به تحلیل می برد.................برای اوآموختنی هایی بسیار با خود داشتند. با این رو، این ها همه نشانه هایی از حقیقتی بس ژرف و بزرگ بودند.آن حقیقتِ محض و بی کاستی  و زوال اما ،خود ، چگونه بود؟ »

آنک آن یتیم نظر کرده یک رمان خوب نوشته ی محمدرضا سرشار(رهگذر) درباره ی زندگی پیامبر-از تولد تا هنگام هجرت حبشه- است.رمانی است تالیفی که تاریخ زندگی پیامبر را-هرچند کمی ناقص- به همراه دارد.زبان کتاب بسیار زیبا و شاعرانه است، آن طور که کتاب با خود می بردت! این کتاب را چندوقت پیش خوانده بودم اما به مناسبت شهادت پیامبر امروز گذاشتمش. پیامبری که ما  او را نمی شناسیم؛ پیامبر حسن خلق؛ پیامبر امین. او که بیشتر از آن که زبان باشد٬برای مردم گوش بود و این گونه هدایت می کرد :«قل اذن خیر لکم».

و خلاصه کتاب بسیار زیباست!

«جز مردمان آزاد ، جمله ی ی بردگانی که محمد را می شناختند نیز، همچون من، او را بس دوست می داشتند.چه، او هرچند بزرگ زاده ای با شوکت بود ، لیک ٬ زندگی و رفتاری بسیار ساده و فروتنانه داشت : جامه ای ساده ،  لیک، پاکیزه می پوشید.چون در راهی می رفت٬ به حالت خود بزرگ شماران ،گردن نمی کشید و سرراست نمی گرفت.گام ها را اندکی دور از هم می نهاد و به شیوه ی کسی که از بلندی به نشیب می آید راه می رفت.هنگام نشستن، تکیه نمی زد.چونان ما بردگان، بر زمین می نشست وبر زمین طعام می خورد. بر زمین می خفت ، و پای افزار و جامه های خویش را پینه می زد.هم ،به روش بردگان٬ دو زانو می نشست ،یا  دستان را بر گرد زانوان حلقه می کرد.هیچ کس او را ندیده بود که چهارزانو نشسته باشد....» ص 242

آنک آن یتیم نظرکرده٬ محمدرضا سرشار٬انتشارات آستان قدس رضوی٬ جلد1و2

  • محمدجواد

بی بال پریدن

يكشنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۱، ۱۱:۵۸ ق.ظ

 « اگر حرف از تارهای صوتی گلو برخیزد ٬تنها پرده ی گوش را به لرزه در می آورد.

اما اگر حرف از تار و پود د دل برخیزد٬پرده ی دل را هم می لرزاند.

شاید این حرف ها در قالب های قراردادی قرار نگیرند؛

و شاید این حرف ها در قلب های قراردادی قرار نگیرند؛

اما خدا کند این حرف ها دست کم در یکی از قلب های بی قرار جای بگیرد. زیرا:

در خانه اگر کس است، یک حرف بس است »            بی بال پریدن٬ص 10

 

بی بال پریدن یک کتاب کم حجم و ساده از قیصر امین پور است.با این حال حرف های آن -همان طور که خودش می گوید- از دل برآمده است و بر دل می نشیند. موضوع کتاب اجتماعی است٬ حرف هایی که دل را به درد می آورد.جمله ها ساده و کودکانه است ٬ ولی برخی حرف هایش را بزرگ ها هم نمی فهمند. یه ذره از آن را با هم بخوانیم‌ :

« آدم ها مثل کتاب  ها هستند

بعضی از آدم ها جلدزرکوب دارند.بعضی جلد سخت و ضخیم و بعضی نازک.بعضی سیمی و فنری هستند.بعضی اصلا جلد ندارند.

بعضی از آدم ها با کاغذ کاهی چاپ می شوند و بعضی با کاغذ خارجی.

بعضی از آدم ها ترجمه شده اند.

بعضی از آدم ها تجدید چاپ می شوند و بعضی از آدم ها فتوکپی یا رونوشت آدم های دیگرند.

بعضی آادم ها با حروف سیاه چاپ می شوند و بعضی از آدم ها حروف رنگی دارند.    »    ص 17

بی بال پریدن ٬قیصر امین پور٬ 62 صفحه ٬ نشر افق

  • محمدجواد